گفتم دلبر
امشب از همیشه شب تره!
انگاری یجور غمِ سنگین نشسته تو دلِ آسمون.
دستشو گذاشت تو دستم گفت:
آسمون همون آسمونِ ، 
شهر همون شهرِ ، 
مردم همون مردم.
فقط کمی خسته ای ، دلتنگی!

با لبخند ملیحی سرشو برگردوند سمتم 
و گفت ببین.
دستتو گرفتم ‌هنوزم دلگیرِ این شهر؟
لبخندم کش اومد،
گفتم هیچوقت زندگی دلگیر نمیشه 
وقتی یکی همه جورِ حالتُ از بَر باشه دلبر

 

 

پ ن :یه روز تو رینگ بوکس وقتی داشتی مشت میخوردی،
منو توی تماشاچیا تصور کن که دارم تشویقت میکنم.

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

fivedollscash موبایل تات وبسایت خبری مد شو aysunde دانلود کتاب |انشا |تحقیق درباره ی|مقاله بخر و ببر کالای ارزان اطلاعات کامپیوتری